نگارش هفتم-

درس 5 نگارش هفتم

Zahra moradi

نگارش هفتم. درس 5 نگارش هفتم

سلام لطفاً جواب صفحه ۷۶ نگارش بفرستید از گوگل هم نباشه معرکه میدم

جواب ها

جواب معرکه

سلام لطفا تاجججججججججج 🔶ضرب المثل زیر را بازآفرینی کنید. باز آفرینی ضرب المثل بار کج ، به منزل نمی رسد : در زمان های قدیم پسر جوان و بازیگوشی در روستا زندگی می کرد که از قضا دستش کج بود و دزدی می کرد و سر اطرافیان خود را کلا میذاشت؛ اما هر چه قدر دزدی می کرد و حق دیگران را می خورد نه خانه خوبی داشت و نه غذا درست حسابی برای خوردن داشت و همیشه بدهکار بود و از نظر مالی مشکل داشت روزی کیسه ای زر و سکه دزدید بود از دست سربازان در حال فرار بود بعد از دویدن زیاد و تنگی نفس و رهایی از دست سرباز ها گوشه ای دنج ایستاد تا نفسی بکشد و دوباره بگریزد و وقتی دست در جیب خود کرد تا از وجود کیسه اطمینان کند هر چه قدر گشت اما کیسه ای در جیب او نبود پیر مردی که در گوشه ی همان دیوار بود در نظاره گر رفتار پسر جوان بود و گفت ای جوان بار کج به منزل نمی رسد. باز آفرینی ضرب المثل بار کج ، به منزل نمی رسد در گذشته های دور مرد جوانی دارد زندگی میکرد که پدر درستکاری داشت اما خودش فرد فریب کاری بود و به شیوه های مختلف از مردم پول قرض می گرفت و به آن ها قول می داد این پول را پس بدهد اما قصد پس دادن آن ها را نداشت. مردم به خاطر درستکاری پدر مرد جوان به او اعتماد کرده و پول قرض می دادند و پدر نیز همیشه پسرش را نصیحت می کرد اما متاسفانه مرد جوان گوش شنوایی برای حرف های پدر نداشت، تا این که بالاخره یک روز دزدی سراغ او آمد و پول هایش را دزدید و او که فریاد می زد پول هایم کو رسوا شد و همه فهمیدند که او فردی متقلب بوده و قصد فریب همه را داشته است. پدرش به او گفت : همان طور که گفته بودم بار کج به منزل نمیرسد . مرد به اشتباه خود پی برده بود اما چه فایده وقتی که کار از کار گذشته بود . باز آفرینی ضرب المثل صفحه ۷۶ نگارش هفتم از طرف دریا. برازنده در زمان های قدیم پسر جوانو بازیگوش در روستا زندگی می کرد که از قضا دستش کج بود و دزدی می کرد و سر اطرافیان خود را کلا میذاشت اما هر چه قدر دزدی می کرد و حق دیگران را می خورد نه خانه خوبی داشت و نه غذا درست حسابی برای خوردن داشت و همیشه بدهکار بود و از نظر مالی مشکل داشت روزی کیسه ای زر و سکه دزدید بود از دست سربازان در حال فرار بود بعد از دویدن زیاد و تنگی نفس و رهایی از دست سرباز ها گوشه ای دنج ایستاد تا نفسی بکشد و دوباره بگریزد و وقتی دست در جیب خود کرد تا از وجود کیسه اطمینان کند هر چه قدر گشت اما کیسه ای در جیب او نبود پیر مردی که در گوشه ی همان دیوار بود در نظاره گر رفتار پسر جوان بود و گفت ای جوان بار کج به منزل نمی رسد.

. تیم والیبال کلاس ما والیبال یکی از ورزش هایی است که در کشورمان در آسیا اول هستیم. تیم والیبال کلاس ما تیم بسیار خوبی است و در مدرسه ما نمونه می باشد. دوستان والیبالیست ام همه قد بلند هستند و هر هفته با یکدیگر بازی می‌کنیم. اتحاد بین تیم ما بسیار زیاد است ما مثل برادر یکدیگر را دوست داریم و در بازی به یکدیگر کمک می‌کنیم. تیم ما بسیار فداکارانه بازی می‌کند و این ویژگی تیم والیبال کلاس ما است که ما را در بین تیم‌های دیگر مدرسه نمونه کرده است. پیروزی در والیبال به معنی بردن تیم حریف نیست به معنی احترام گذاشتن و رعایت اخلاق ورزشی می باشد. امیدواریم تیم والیبال کلاس ما مثل سال قبل امسال نیز در مسابقات بین مدارس اول شود. ب. صدای زنگ آخر صدای زنگ آخر مدرسه که به صدا در میاید بچه ها با شور و شوق ب خانه می روند. وقتی صدای زنگ آخر مدرسه به صدا در میاید همه بچه ها کتاب و دفتر هایشان را جمع می کنند و بعضی دیگر نیز که ورزش دارند به کلاس می روند و لباس هایشان را عوض می کنند و همگی به سمت حیاط و درب ورودی هجوم می برند. بعضی از بچه ها از اینکه زنگ مدرسه به صدا در میاید خیلی خوشحال می شوند بعضی ها به خاطر دیدن پدرو مادر هایشان و یا بعضی دیگر رسیدن به خانه و انجام تکالیف شان شوق و اشتیاق دارند.

باشه الان می فرستم

سوالات مشابه

Ad image

اشتراک رایگان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

دریافت